- تشه پشه
شتاب زدگی، دلهره، تب و تاب، هراس، دلهره، اضطراب ناشی از ترس و ناامنی
معنی تشه پشه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(تِ تِ پِ تِ)
لغت نامه دهخدا
تت و پت. لکنت. با کردن و افتادن مستعمل: تته پته کردن. تته پته افتادن. رجوع به تت و پت شود
(تَ بَ هْ شَ / شِ)
لغت نامه دهخدا
ج، تبه پیشگان. تباهکار. تبه کار. که پیشه و کارش بر تباهی و فساد باشد. که پیشه اش تباه باشد. رجوع به تباهکار و تبه کار شود
(غَ شَ / شِ رَ شَ / شِ)
لغت نامه دهخدا
یک دسته مردم بی سر و پا و پست. گروهی از جنسهای مختلف و همه پست و دنی. دسته ای از زنان و کودکان از خانواده ای. اوباش: یک مشت غشه رشه
(شَهْ شَهْ)
لغت نامه دهخدا
مخفف شاه شاه که در اصطلاح شطرنج آنرا کش گویند:
گفت شه شه وآن شه کبر آورش
یک به یک شطرنج برزد بر سرش.
مولوی
گفت شه شه وآن شه کبر آورش
یک به یک شطرنج برزد بر سرش.
مولوی
تمجمج لکنت زبان. یا به تته پته افتادن، به لکنت زبان و تمجمج افتادن
اندام
پگاه، بامدادان، وقتی که هنوز شبنم شبانگاهان بر روی گیاهان
لب و لوچه
پاره پوره، نامنظم
اضطراب، وسوسه
قاه قاه قاه قاه خندیدن
تکه پاره ی پارچه که مورد استفاده ی جانبی قرار گیرد
پشته ی خار، پشته ای از سرشاخه های خاردار
دل نگران، مضطرب، جنب و جوش
لکنت زبان به هنگام ترس و دست پاچگی
تو خودت، خودت، مال توست، برای شماست